لبخند و گریه | ||
|
چگونه استـــ حال من با غمـــ ها می سازمــــ... باکنایه ها می سوزمــــــــــ... به ادم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ.... لبخندی تـــلخـــــــ..... خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا.......... می شود بگویی کجای این دنیــــــــــــــــــــا جای من استــــــــ... از تــــــــــــــو ودنـــیایی که افـــــــــــریدی فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر فقط یک قبـــــــــــــــر.... در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ....
![]() باید فراموشت کنم
چندیست تمرین میکنم من می توانم! می شود! آرام تلقین میکنم... حالم، نه، اصلآ خوب نیست... تا بعد بهتر می شود!! فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم... من می پذیرم رفته ای، و بر نمی گردی همین!
خود را برای درک این، صد بار تحسین میکنم...
کم کم ز یادم می روی، این روزگار و رسم اوست! این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین میکنم... ![]() يه روزي دلــــــــــــــــــــــــــــــــت مـي ســـــــــوزه
واســــــــــه تـنـهائــــــــــــــــــــي مـــن... واسه دردي كــه كشـــــــــيد دل بي تو باغـــــــــــم شكـــستن يـه روزي خـــودت مي فهمي كه چـــــرا ازت بريـــــــــــــــدم كه چــي شدباهمه عشــــــــــــــقم نـفرت و به جــون خريــــــــــــــــــــــــــــدم يه روزي مياي ســــــراغــــــــــــــــــــــــــــــــم به خيالـت كه من هســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم اما اون وقـــــــــت خـيــــــــــــلي ديـــــــــــــره آخه اون روز ديگــه نيـــســــــــــــــــــــــتم يـــــــــه قدم مونده به مرگــــــــــــم يه نفــس مــونده به پـــــــرواز توي ايـــــن سكـوت مــــمتد رفـــــــــته واژه مـــــــــرده آواز يه روزي ميـــــــــــاي مي بيــــــــني جـــــــــاي من يه ســــــــــــنگ قبـــــــــره كه روي دلـــــــــــــــــــــــش نوشــــــــــــــــــتن ايـنـــــــــــــــجا آرامــــــــــگه صبـــــــــــــــــــــــــــــــره يـه روزي ميــــــــــــــاي به خـــــــــــــــــــــــــونم خونه اي كه يــــــــــه مـــــــــــــــــــــــــزاره خونـــــــه اي كه مثل قلبــــــــــــــم در و پنجره نــــــــــــــــــــــــداره يه روزي دلــت مي سـوزه واسه ايـــن دل شـكســــــــته واسه اين غــــريب تـــــــــــــــــــنها واسه اين همـيشه خســـــــــــــــــــــــته يه روزي بهــــــت مي گــــــــــــــــــــــــن كـــه منو باده غــــــــــــصه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرده اوني كه خيــــلي دوســــت داشــــــــــــــــت نبودي جــــون داده مـــــــــــــــــــــــــرده يه روزي ميـاي كه رفـــــــــــــــــــتم تـوي جاده هاي باريــــــــــــــك خوابيـــدم زير يه مشت خـاك تويــــــه قبرسرد وتاريـــــــك يه روزي ميــاي ســـــــــراغم به خيالت كـــه من هســـــــــتم امـــــــــااون وقت خيلــــــــــــــــي ديره آخــه اون روز ديگه نيـــــــــــــــــــــــــــستم... ![]() مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !! جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند
![]() بدبختی یعنی اینکه بابات بهت بگه زودتر بخواب فردا صبح باید پاشی بری نون بگیری و خوشبختی یعنی مادرت بیاد بگه نمیخواد ، تو فریزر نون داریم !!! . . حُسن یوسف بهش نمیاد اسم گیاه باشه … . .
هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها، حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک تو یخچال جا بدیم باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..! . . . بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی! چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه تازه شیرینیاتم خوردن ! . . . حیف نون ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!! ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟ حیف نون :ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ =)) . . . ![]() ملت غصه نخورید بالاخره تصمیم گرفتم بعدازظهر برم یه سکه بخرم! به زودی شاهد توقف و یا کاهش سریع نرخ ارز و سکه خواهید بود . . . از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?! انگار دنیارو بهش داده بودن با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!! زدم رو شونــــــش گفتم : ” sorry , I can’t … . . . یه چند وقتیه کودک درونم ناآرومه مدام بهانه می گیره به نظرتون اگه بزنم لهش کنم، کودک آزاری محسوب میشه!؟ . . . یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن : ” لطفا مرا بشویید” اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن ! . . . ![]()
منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو….. از داشتن تو…اشك شوق ريزم منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم اري من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را مي ستايم
![]()
![]()
روزی مردی خواب عجیبی دید.دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای آنها نگاه می کند .هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند.مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چکار می کنید؟ مردم را از خداوند تحویل می گیریم .مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که کاغذ هایی را داخل پاکت می کنند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند .مرد پرسید : شماها چکار می کنید ؟ به زمین می فرستیم .مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته .مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می کنید و چرا بیکارید؟
بفرستند ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند .مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ ![]()
نمی دانم چرا رفتی؟؟؟ نمی دانم چرا !!! شاید خطا کردم و تو… بی آنکه فکرغربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟! ولی رفتی … بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ، تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد…. ![]() |
|
[ طراحي : HAMED ] [ Weblog Themes By :HAMED ] |